پنجم: حرز موسى بن جعفر علیه السّلام: از على بن یقطین روایت شده: به موسى بن جعفر علیه السّلام از آنچه موسى بن مهدى در کار او قصد کرده بود خبر دادند، در حالىکه جماعتى از اقوام آن جناب در خدمتش بودند. حضرت به اقوامش فرمود: دراینباره رأى شما چیست؟ گفتن: از او دور شوى و شخص خود را مخفى کنى، که از شرّ او ایمن نتوان شد. حضرت تبّسم فرمود. و به شعر کعب بن مالک تمثلّ جست؟ زَعَمْتَ سَخینَةُ اَنْ سَتَغْلِبَ رَبَّها فَلَیَغْلِبَنَّ مَغالِبَ الغُلابِ سنخیه پنداشت به زودى بر پروردگارش غلبه خواهد کرد ولى خدا به غلبههاى غلبهکنندگان به یقین غلبه کند پس دست خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: اِلهى کَمْ مِنْ عَدُوٍّ شَحَذَ لى ظُبَةَ مُدْیَتِهِ وَاَرْهَفَ لى شَبا حَدِّه وَدافَ لى قَواتِلَ سُمُومِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنّى عَیْنُ حِراسَتِةِ فَلَمّا رَاَیْتَ ضَعْفى عَنِ احْتِمالِ الْفَوادِحِ وَ عَجْزى عَنْ مُلِمّاتِ الْجَوائِحِ صَرَفْتَ ذلِکَ عَنّى بِحَولِکَ وَ قُوَّتِکَ لا بِحَوْلٍ مِنّى وَلا قُوَّةٍ فَاَلْقَیْتَهُ فِى الْحَفیرِ الَّذىِ احْتَفَرَهُ لى خائِباً مِمّا اَمَّلَهُ فِى الدُّنْیا مُتَباعِداً مِمّا رَجاهُ فِى الاْخِرَةِ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ذلِکَ قَدْرَ اِسْتِحْقاقِکَ سَیِّدى اَللّهُمَّ فَخُذْهُ بِعِزَّتِکَ وَافْلُلْ حَدَّهُ عَنّى بِقُدْرَتِکَ وَاجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فیما یَلیهِ وَ عَجْزاً عَمّا یُناویهِ اَللّهُمَّ وَاَعْدِنى عَلَیْهِ عَدْوىً حاضِرَةً تَکُونُ مِنْ غَیْظى شِفاءً وَ مِنْ حَنَقى عَلَیْهِ وَقاءً وَ صِلِ اللهُمَّ دُعائى بِالاِْجابَةِ وَ انْظِمْ شِکایَتى بِالتَّغْییرِ وَ عَرِّفْهُ عَمّا قَلیلٍ ما اَوْعَدْتَ الظّالِمینَ وَ عَرِّفْنى ما وَعَدْتَ فى اِجابَةِ الْمُضْطَرّینَ اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ وَ الْمَنِّ الْکَریمِ معبود من چه بسا دشمنى که براى من تیغ کاردش را تیز کرد، و برش کاره سلاحش را براى من باریک ساخت، و برایم به هم آمیخت زهرهاى کشندهاش را، و دیده نگهبانىاش از من نخوابید، پس زمانى که ناتوانىام را ازتحملّ مصائب سنگین، و درماندگىام را از پیشآمدهاى خانمانبرانداز دیدى، همه را به حول وقوّهات نه به حول و قوّه خویش از من بازگردانى، پس او را در همان چاهى که براى من کنده بود انداختى، نومید از آنچه آن را در دنیا آرزو مىکرد، دور از آنچه در آخرت امید داشت، پس توراست ستایش بر این عنایت به اندازه شایستگىات آقایم، خدایا به عزّتت او را بگیر، و به قدرتت تیزى سلاحش را از من کند کن، و او را سرگرم امورى که در اختیار اوست قرار بده، و درمانده از رسیدن به آنچه که طمع دارد، خداى مرا بر او چیره کن چیرهشدنى فورى، تا براى خشمم درمان، و براى کینهام نگهدار باشد، و پیوست کن خدایا دعایم را به اجابت، و سامان ده شکایتم را به دگرگونى، و به همین زودى آنچه که ستمکاران را به آن تهدیدى کردى به او بشناسان، و به من بنمایان آنچه در اجابت درماندگان نوید دادى، به درستى که تو صاحب فضل عظیم و احسان کریمى راوى گفت: قوم پراکنده شدند، و جمع نشدند مگر براى قرائت خبر مردن موسى بن مهدى